چهارشنبه 90 خرداد 18 , ساعت 3:50 عصر
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم
در میان لاله و گل ، آشیانی داشتم
گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار
پای آن سرو روان ، اشک روانی داشتم
آتشم برجان ولی از شکوه لب خاموش بود
عشق را از اشک حسرت ، ترجمانی داشتم
چون سرشک از شوق بودم خاک بوس در گهی
چون غبار از شکر ، سر بر آستانی داشتم
در خزان با سرو و نسرینم ، بهاری تازه بود
در زمین با ماه و پروین ، آسمانی داشتم
درد بی عشقی زجانم برده طاقت، ورنه من
داشتم آرام ، تا آرامِ جانی داشتم
بلبل طبعم کنون باشد زتنهایی خموش
نغمه ها بودی مرا ، تا همزبانی داشتم
"مولانا"
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]